۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

نه آسمان نه زمین



به دور از آسمان
به دور از نور و تیغه‌اش
به دور از دیوارهای شوره بسته
به دور از خیابان‌هایی
که به خیابان‌های دیگر می‌گشاید پیوسته،

به دور از روزنه‌های وز کرده‌ی پوستم
به دور از ناخن‌ها و دندان‌هایم ــ فروغلتیده به ژرفاهای چاه آینه ــ
به دور از دری که بسته است و پیکری که آغوش می‌گشاید
به دور از عشق بلعنده
صفای نابودکننده
پنجه‌های ابریشم
لبان خاکستر،
به دور از زمین یا آسمان

گرد میزها نشسته‌اند
آن جا که خون تهی‌دستان را می‌آشامند:
گرد میزهای پول
میزهای افتخار و داد
میز قدرت و میز خدا
ــ خانواده‌ی مقدس در آخور خویش
چشمه‌ی حیات
تکه آینه‌یی که در آن
نرگس از تصویر خویش می‌آشامد و عطش خود را
فرومی‌نشاند و
جگر
خوراک فرستاده‌گان و کرکس‌ها است…

به دور از زمین یا آسمان

همخوابی ِ پنهان
بر بسترهای بی‌قرار،
پیکرهایی از آهک و گچ
از خاکستر و سنگ ــ که در معرض نور از سرما منجمند می‌شود ــ
و گورهایی برآمده از سنگ و واژه
ــ یار خاموش برج بابل و
آسمانی که خمیازه می‌کشد و
دوزخی که دُم خود را می‌گزد،
و رستاخیز و
روز زنده‌گی که پایدار است:
روز ِ بی‌غروب
بهشت ِ اندرونی ِ جنین.

اشعار اکتاویو پاز ترجمه احمد شاملو



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر