۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

آتش روزانه



همچون هوا
می‌سازد و ویران می‌کند انسان
بناهایی نامریی
بر صفحات زمین
بر سیارات، پهن‌دشت‌های بلند.
زبانش که غبار هوا را ماند
می‌سوزد
بر کف دست‌های فضا

هجاها
نور افشان
گیاهانی است که ریشه‌هاشان
خانه‌هایی می‌سازد
از صدا.
هجاها به هم می‌پیوندد و از هم می‌گسلد
به بازی
نقش‌ها می‌آفریند
همگون و ناهمگون.

هجاها
شکوفا می‌شود در دهان
به بار می‌نشیند در ذهن.
ریشه‌هاشان نشسته بر سفره‌ی نور، می‌نوشد شب را.

زبان‌ها
درختانی از خورشید
با شاخساری از آذرخش و
برگ‌هایی از باران.

قواعد هندسی پژواک
می‌زاید شعرش را بر برگی از کاغذ،
همچون روز بر سر انگشتان گشوده‌ی فضا.





اشعار اکتاویو پاز ترجمه احمد شاملو



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر