به فرزندان ما
که از نسل معشوقه های ما
-و پدرانی هستند که ما نمی شناسیمشان
نه نام ما را بگوئید
نه نام پدرانمان
نه نژادمان
و نه زبان ما را
تنها بگوئید
انسانهایی بودند
از جنس مردم کوچه و بازار
از جنس "همه"
که هر چه با خودشان کلنجار رفتند
دیدند
حتی با همه ی نان خشکهای زمین هم
گرسنگان سیر نمی شوند
و با همه ی دختران روی زمین
باز یتیمان بی مادر می مانند
هر چه کارگران عرق می ریزند
زندگی تلخ تر می شود
و دنیای فعلی انگار فقط نصف شعور زنان را می خواهد
بگوئید
طعم شراب و هم آغوشی
دیگر برایشان لذتی نداشت
بگوئید
نگاه مردانه ی مردان
و چشمهای بی مانند زنان
دیگر برایشان بی فروغ بود.
بگوئید
آنها رفتند
برای ساختن دنیایی
-که جای بهتری باشد برای زندگی شما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر