۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

دوستم داشته باش

.
بدون هیچ ترسی من را دوست داشته باش
و در لابه لای خطهایی که در کف دستان من وجود دارد ناپدید شو
من را برای یک هفته ,
برای چند روز
و حتی برای یک ساعت دوست بدار
زیرا من آن کسی نیستم که به ابدیت ایمان داشته باشم
دوستم داشته باش ,
دوستم داشته باش

بیا و همچون قطره های باران بر تشنگی و خشکی که درمن وجود دارد ببار
و همچون شمع دربین لبهایم بسوز و با روح من یکی شو
دوستم داشته باش ,
دوستم داشته باش

من را همراه با پاکی و گناهی که دارم دوست داشته باش
دوستم داشته باش و با تن پوشی از گلها من را بپوشان
ای تویی که همچون جنگلی از مهربانی ومحبت هستی
من آن مردی می باشم که هیچ سرنوشتی ندارم
تو سرنوشت و هدف من باش
دوستم داشته باش ,
دوستم داشته باش

بدون آنکه بپرسی چگونه و چطور, دوستم داشته باش
و نگذار شرم و خجالتی که در تو می باشد باعث درنگ تو شود
و نگذار که ترس در وجود تو رخنه پیدا کند
همچون دریای من و بندرگاهی برای من باش
همچون سرزمینی برای راحتی من و تبعید گاهی برای من باش
همچون نسیم و طوفانی برای من باش
همچون نرمی و به سان خشونتی برای من باش
دوستم داشته باش , دوستم داشته باش
همانند من درعشق بسوز و با تمام وجود عاشق من شو
من را به دور از سرزمین ترس و رنج دوست داشته باش
دوستم داشته باش ,
دوست داشته باش

نزار قبانی
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر