اين
شعر مشترک ياد بودی از شبی و گوشه ای ؛ که در هر بند آن مصرع اول را اسماعيل
شاهرودی يعنی من و مصرع دوم را هو شنگ باديه نشين و سومين مصرع را يدالله رويايی ساخته است .
ـ
مر د ماهيگير با نجوای بسم ا لله
ـ
قايق خود را بسان قايق خورشيد
ـ
روی ناهموار موج آهسته می راند
ـ
دستهايش می سرايد آية الکرسی ؛ بهر آمد شد پارو؛
ـ
و نگاهش می دهد پرواز صدها مرغ سبز ياد ها را در فضای
قصر های موج .
ـ
آفتاب گرم را با جلوه ی هر ياد می خواند .
ـ
آفتاب اما نی داند که مردی هست و موجی از تو کلت علی ا لله
در سرش
سر شار ما هيها .
ـ
و ينک آيا در درون طور ماهيگير
ـ
حسرت صد ماهی چا لا ک می ماند ؟
اسماعیل
شاهرودی
۱۳۴۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر