اوراق هویتم را یک به یک در کشوی میزِ پذیرش بازداشتگاههای کوچک و بزرگ گم کردهاند
اما هنوز خودم را میشناسم
هرگز پاسپورتی نداشتهام
اما فکر میکنم که دنیا را میفهمم
همسایهها دیگر جواب سلامم را نمیدهند
و خانوادهام چون مادرم را سکته دادهام مرا نمیخواهند
اما مادرم هنوز هم دوستم دارد.
همسرم هنگامی که در حبس بودم با عجله اسمم را از شناسنامه اش پاک کرد
اما معشوقههای دورانِ جوانیم هنوز هم پنهانی به من عشق میورزند.
به دلایل نامعلومی مدام از کار اخراج میشوم
فعلا شغلی ندارم
صورتم را با سیلی بازجوها سرخ نگه میدارم
و گرچه در بازداشتگاهها صورتم را به زور میتراشند
اما از زندان که خلاص میشوم
سبیلهایم را هر چقدر که دوست داشته باشم بلند میکنم
سبیلهایم که بلند میشود؛
صورتم آنقدر سرخ میشود که دیگر احتیاجی به سیلی ندارد.
اجازه ندارم بنویسم
اما اجازه دارم تا آنسوی مرزهای خفقان سکوت کنم
اولین و آخرین جشن تولدی که رفتم
طعم پرونده ی منکراتی را هم چشیدم
هرگز رقصی را بلد نبودهام
اما یک ماهِ قبل از انتخابات عمومی
_ وقتی رقص را در خیابانها برای
چند روز آزاد کردند
حساب کردهام دو-سه بار دیگر که رئیس جمهور عوض شود
شاید بتوانم رقاص خوبی بشوم.
از دانشگاه اخراج شدهام
اما با چنگ و دندان تلاش میکنم که از زندگی اخراج نشوم
چشمهایم هر روز ضعیفتر میشود
اما زبانم چنان تیز شده است که قانون را مثل کره میبرد.
صورتم لاغر تر شده است
اما نگاهم را در خاطره ها حکاکی میکنم
از تلویزیون بیزارم
از روزنامه ها بیزارم
هر چیزی که مجوز رسمی دارد حالم را بد میکند
اما دنیای ممنوعهها برایم جذابیت کودکانه ای دارد
خیلیها به طعنه میگویند چند دهه دیر به دنیا آمدهام
اهمیتی نمیدهم
خوشحالم که زندگی میکنم
فقط هر از گاهی از خودم میپرسم:
"آنها به چه دلیلی زندگی میکنند؟"
هر روز که از خواب بلند میشوم مانیفست "انسانِ شونده" را میخوانم
و خودم را جمع بندی میکنم
شبها قبل از آنکه بخوابم
به دردهای گمنامانِ رفتهیِ بینام و نشان میاندیشم
و ریههایم زخم میشود
برای همین نفس که میکشم درونم آتش میگیرد
با پنجه ی تیز کلماتم
حلقوم تعصب و تردید را چنگ میزنم
و مدتهاست برای لحظه ای که گلولهای گهواره ی کلماتم را نشانه رود
آماده شده ام.
آماده شده ام.
18 خرداد 1388
آره نگاه و اراده ت رو در خاطره ها حكاكي كردي و رفتي پشت ميله ها
پاسخحذفو ما اينجا زخم زمانه را چنگ ميزنيم تا تو برگردي
تا شايد روزي نفس هاي عميق و وحشيانه بكشيم و هر جاي آسمان آزاد را به هرجايي كه بخواهيم كوك بزنيم