احمد
شاملو دربارهٔ تجربه زندان ساعدی و احوالات او پس از آزادی چنین گفته:
«آنچه
از او زندان شاه را ترک گفت، جنازه نیم جانی بیش نبود. آن مرد با آن خلاقیت جوشانش
پس از شکنجههای جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقاً زندگی نکرد. آهسته آهسته
در خود تپید و تپید تا مرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اره میکنید، با این کار
در نیروی بالندگی او دست نبردهاید، بلکه خیلی ساده او را کشتهاید. ساعدی مسائل را
درک میکرد و میکوشید عکسالعمل نشان بدهد. اما دیگر نمیتوانست. او را اره کرده بودند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر