۱۳۹۳ بهمن ۱۹, یکشنبه

مرگ در میدان....




مرگ در هر حالتی تلخ است
اما من
دوست تر دارم که چون از ره در آید مرگ
در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش
ليک مرگِ ديگری هم هست
دردناک اما شگرف و سرکش و مغرور
مرگِ مردان ، مرگِ در ميدان
با تپيدن های طبل و شيونِ شيپور
با صفير تير و برقِ تشنه ی شمشير
غرقه در خون پيکری افتاده در زيرِ سمِ اسبان
وه چه شيرين است
رنج بردن
پا فشردن
در رهِ يک آرزو مردانه مردن!
وندر اميدِ بزرگِ خويش
با سرودِ زندگی بر لب
جان سپردن
آه، اگر بايد
زندگانی را به خونِ خويش رنگِ آرزو بخشيد
و به خونِ خويش نقشِ صورتِ دلخواه زد بر پرده ی اميد
من به جان و دل پذيرا می شوم اين مرگِ خونين را.....


«هوشنگ ابتهاج»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر