آیا
تا به حال برای هدفی جنگیدهاید؟ در زندگی خودتان مجبور شدهاید سالها تلاش کنید
تا چیزی را به کسی یا کسانی اثبات کنید؟ آیا تاکنون برای یافتن چیزی در وجود
خودتان به جستجو در ناکجا آبادهای درونتان پرداختهاید؟ آیا تابحال با خودتان دوئل
کردهاید؟ آیا تا به حال برای شکوفا کردن یک خلاقیت یا اثبات چیزی، در معرض
معلولیت قرار گرفتهاید؟ منظورم هم سلامت جسمی است و هم سلامت روانی.
«کار
خلاقانه» آدمی را معلول میکند. تلاش برای کشف رازها، تلاش برای شکوفایی و تلاش
برای اثبات خود(یا اثباتِ چیزی در خود) گاه به سالها کار احتیاج دارد. بعد از
رسیدن به هدف، آدمی بیش از آنکه احساس شادی کند، احساس آرامش میکند. شادی فقط در
صورتی آن معنای سابق خودش را دارد که آن آدمی که به هدف رسیده است همان آدمی باشد
که برای رسیدن به هدف به حرکت درآمد است؛ اما انسانی که به حرکت درآمده است دیگر
نمیتواند همان انسانی باشد که در حال سکون بوده است. معمولاً آدمها در راه به دست
آوردن یا اثبات استقلال خودشان کارهایی میکنند احساس و نتایج آن با معلولیت ناشی
از کار خلاقانه مشابه است.
رسیدن
به هدف بیش از آنکه باعث شادی باشد موجب آرامش میشود. هیچ دادگاهی مانند محاکمه
آدمی به دست خودش سخت و طاقتفرسا نیست. رسیدن به هد، اعلام آتشبس میان انسان با
خودش است. خودتان به لیاقت و حقانیت خودتان رای میدهید و سالها بیقراری پایان مییابد.
«سالها کار طاقتفرسا باعث میشود آدمی از آنچه
که قبلاً بوده است فراتر برود اما همیشه این جمله شنیده میشود که «من دیگر آن آدم
سابق نیستم.» این همان صدمه ناشی از نبرد است. خطر قریب الوقوع یک درهمشکستگیِ
روانپریشانه در کمین است.» ونگوگ، نیچه، کیرکگور، مارکس همگی مصدوم و معلول شدند.
چه بسیار هنرمندان، کاشفان و اندیشمندان بزرگی که در راه آنچه میجستند یا در راه
اثبات آنچه میخواستند از پا در نیامدند. «این همان لبهی تیزِ تیغِ خطرآفرینِ
افزایش آگاهی است که فرد خلاق روی آن زندگی میکند. این پارادوکس آگاهی است. یک
انسان تا چه حد میتواند خودآگاهی را تاب بیاورد؟ آیا خلاقیت نیازمند تلاش و شجاعتی
فراتر از ظرفیتهای انسانی نیست؟ این یک راز است. به نظر میرسد روشنترین توضیح
این است که در عمل خلاقانه، فرد از بیگناهی کودکانه و دست نخوردگی دور میشود.
شکاف میان «امر حیاتی» و «امر وجودی» عمیقتر میشود.»
نترسید. شاید در میانه راه دل شما برای کودکی و دست نخوردگی خودتان تنگ
شود اما اینها همه
مربوط به دوران کودکی بشر بوده است و
«بشر هرگز به دوران کودکی خود باز نخواهد گشت.» آنچه به حرکت درآید یا راهی خواهی خواهد یافت و یا راهی
خواهد ساخت. آنکه به
حرت درآید از راه بینیاز خواهد شد.
قبل از آنکه مچاله و درمانده به گوشهای بیافتید و حسرت بخورید به حرکت در آیید. عمرتان را صرف اندوختن
چیزهایی نکنید که
هرگز فرصت استفاده از آن را نیابید یا
تنها نگهبان آن اندوختهها باشید. با خدایان ملاقات کنید و معلولیت ناشی از ملاقات با خدایان را به جان
بخرید.