۱۳۹۷ آذر ۲۴, شنبه

خاموشی


تو نمی‌دانی چه سخت است گیراندن دوباره‌ی برقِ چشمان زنی که از خستگی خاموش شده باشد.
نا امیدی سردتر است از کوهستان برفی در سکوتِ یک پائیز وحشی.
غم، نمناک‌تر است از هیزم باران‌خورده و مرطوب که تن به خواهش شعله‌ی شرمگین نمی‌دهد.
سرگردان‌تر از ریشه‌های تازه روئیده‌ی یک گیاه، در ظرف شیشه‌ای رنگین رویاها.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر