ایا
تمامت از شبها و روزها ی روشن ما برخاست ؟
ایا
ز جان تیره این دستها
آن
برگ یاس رویش نخواست دیگر ؟
رویش
نخواست ؟
ایا
مرا دگر به جلوه نمی خواهد ؟
ایا
مرا دگر به سینه نمی خواند ؟
گر
خوانده بود لینک
پرتو
گشا به سینه من چلچراغ بود
گر
خوانده بود اینک رویای این کویر به چشمانم دیدار باغ بود
اسماعیل شاهرودی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر