آن
شب كه دیدمت
آشفته
بود موهات،
و
آشوب
بود؛
از
این سبب در آنجا آن شب
آشوب
بود. -
تا
آن زمان كه
جوبار
دستهات
آمد،
گشود
رخساره
زلال به دیدار دستهام، -
یعنی
كه: دستهات
(این
با كشیدگیش
خط
های عمر و قلب ) (1)
آمد،
نشست
با
دستهای من
بر
سیر عمر و قلب!
امشب
ولی -
تا
آن زمان كه
جوبار
دستهات
آمد،
گشود
رخساره
زلال به دیدار دستهام، -
آنجا
چنان كه عمر و قلب من آشوب بود
آشفتهای
نبود،
امشب
به غیر عمر و قلب من آنجا
آشفتهای
نبود، -
تا
آن زمان كه امشب آنجا
جوبار
دستهات
آمد،
گشود
رخساره
زلال به دیدار دستهام، -
یعنی
كه: دستهات
(این
با كشیدگیش
خطهای
عمر و قلب)
آمد،
نشست
با
دستهای من . . .
تهران
- 17/6/1354
1.
خط های عمر و قلب : دو خط طولانی از خط های مشخص كف دست.
اسماعیل شاهرودی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر