۱۳۹۵ بهمن ۲۵, دوشنبه

وحشت

این اصرار هیستریک و پیگیرانه ی مدعیان فرهنگ و شعور(این منتقدان همیشگی مردم، توده ها، فرودستان) به پرداختن به مسائل لالنگی n سال قبل دو نفر(و به طور کلی همه و هرکه معروف تر بیشتر!) که یکی از آنها در قید حیات نیست؛ آن هم با اشارات خفیه ای در این معنا که "بنده هم مطلع هستم" و "بنده هم از هنر سر در می آورم" و "من او را زندگی کرده ام" و "من خود او هستم" و "شعر می خواندیم آن موقع که شعر خواندن مد نبود" و "اکنون این منم زنی تنها در..." و " اکنون این منم مردی در جستجوی همه ی شماها" و غیره! وحشت چه چیزی جز این می تواند باشد؟

وحشت بزرگتر چه چیزی جز اثبات دیگر بار این نکته تاسفبار است که افسار حماقت جماعتی مدعی(بسیار مدعی) در دست رسانه های جریان اصلی است؛ حتی افسار حماقت آن به ظاهر مخالفان این رسانه ها و این مناسبات!