۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

هنر و جنایت


بعد از خواندن یکی از دفترهای گروندریسه از اتاق بیرون رفتم و به صورت اتفاقی چشمم به یک فیلم در حال پخش در تلویزیون افتاد. یک داستان جنائی تمام عیار با چیدمان عالی، خوش ساخت و پر کشش. یک ساعت از وقتم را برای دیدن فیلم هدر دادم. در پایان کار فیلم نامه نویس نتوانسته بود زایش شاهکار خود را به طور کامل انجام دهد و بچه‌ای مرده به دنیا آورده بود. مجبور شده بود سوراخ‌های نهایی داستان کاملاً واقعی خودش را با یک روح پر کند. فقط یک حلقه از استدلال برای توجیه یک ارتباط، کم بود و همیشه در آثار اینچنین حلقه ماقبل آخر زنجیر مفقود است.
فکر می کنم که جنایت‌های دقیق، چند لایه و غیر قابل گره گشائی، بالاترین مرحله خلاقیت هنری هستند. چیزی در حد و اندازه خلق قدرت توسط معمار الهام گرفته از هم آغوشی در شادکامی حاصل از یک موسیقی پرّان. اما برای بازنمائی این هنر چاره نیست جز آنکه فرآیند ساخت به خود جنایتکار  سپرده شود. تنها اوست که می تواند این خلاقیت هنری را بدون کم و کاست بازعرضه کند. البته نباید فراموش کرد آنکه کشف می کند و گره گشایی می کند بی شک جزئی از پیکره جنایت است.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر