۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

زندان فلات


ای دوست

ای برادر زندانی

این‌جا

ميان مسلخ اندیشه و اميد

روی فلات خون و فلز و کار

روی کران ماهی و مروارید

در بندر نظامی نفت و ناو

در کشتزارهای برنج و چای

و در کنار گله و گندم

ما

این بامهای کوچک توفان

آهنگ پيشگوئی توفان ناگهان

در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار

زندانيان خسته‌ی این خاک نيستيم

زندانيان خسته‌ی این خاک دیگرند

زندانيان خسته‌ی این خاک

در بند کارخانه و کار ستمگرند

انبوه سرخ رنجبران اینجا

زندانيان خسته‌ی زندان کشورند

اینجا سلاح و سکه و جاسوس

فرمانروای دوره‌ی شدادی است

و خانه‌های مردم و سرتاسر فلات

انبوه بندهای عمومی و انفرادیست

ایران در این ميانه‌ی تشویش

مفهومی از اسارت و آزادی‌ست

و باز همچنان

ما

این بامهای کوچک توفان

آهنگ پيشگوئی توفان ناگهان

با داغهای تافته

- گلهای زخم و پوست -

با سينه‌های سوخته می‌خوانيم

از بند بند قلعه‌ی تاریک

آزادی

ای تحول خونين

ای انقلاب دور

و نزدیک

شعری از رفیق شهید سعيد سلطانپور – از مجموعه آوازهای بند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر