۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

بهار می رسد از راه


هان

ای شکسته دیوار سست نهاد!

دورنیست روزی که در جای

از بن ویران ات کنیم

هان

ای زنجیرهای سنگین پولاد

دور نیست روزی که هر حلقه تان را

بر گردن کثیف مزدوران بفشاریم

تا چشم های حریص شان

بر سرزمین مان بسته باد

شما

ای مترسک های پوشالی!

دور نیست روزی که

لاشه های فاسد فربه تان را

در کشت زارهای خونین خود به آتش کشیم

هان

ای گرسنگان

ای برهنگان

ای خلق پرغرور

دور نیست روزی که مزارع مرده مان را

ساقه های بلند گندم سرشار سازد

و دشت هامان را

شقایق های سرخ

هان

ای چهره های تکیده با گونه های پریده رنگ

ای چشم های به گودی نشسته ی دردمند

دور نیست روزی که رنگ زندگی یابید

هان

ای چشم های نمناک کودکان گرسنه

ای جراحت های خونین پاهای برهنه

دور نیست روزی که تن های نحیف تان

از رنج کشنده ی سرما امان یابد

اکنون

ای مشت های گره کرده

هنگام فروکوفتن است

هان

ای خلق ستمکش!

ای رنج برده در سالیان دراز

ای جوشش کینه های کهنه

ای نهایت دردهای نهفته

ای طنین سهمناک فریادهای فروخورده

قیام کن

زمان برخاستن است

به پا خیز

گاه پیکار است

دور نیست روزی که علف های هرزه

این باغ های گل را

با عفونت ریشه هاشان

و گند سموم شان

در زیر گام های پرقدرت خویش

لگدکوب کنیم

هان

ای بلور اشک های رنج

ای بغض های سنگین روزها و شب های گرسنگی

دور نیست روزی که

هر قطره ی درخشنده تان نارنجکی باشد

بر پایان سرخ این ظلم سیاه و "سپید"

اینک

ای تمامی رنجبران ستم کشیده

اینک

گاه برخاستن است

گاه برگرفتن سلاح

و گام نهادن به راه

آن ها که رفته اند

آن ها که راه را با خون خود

از غبار کهنه ستردند

آن ها که نخستین بوته های خار را

از ریشه برکندند

و به جای هر یک شقایق کاشتند

آن ها که مرداب ها را خشکاندند

تا چشمه ها جاری شد

آن ها که شب را دریدند

و بند از پای خورشید گسستند

تا سحر به آسمان دوید

آن ها که شلیک گلوله هاشان

کفتارها را از خواب خوش پراند

راه را بر ما گشودند

اینک

راه پیش پاى ماست.

اى تمامى زحمتکشان در بند

اى خلق رنجبر

برخیز، برخیز

تا گل هاى آتش را در باغچه ى سینه هامان

با خون آبیارى کنیم

اینک

آه!

اى شکوه خون سرخ رزمندگان خلق

بر جاى هر قطره از بارش صادقانه تان

چه شکوفه ها که نرسته است

و چه بهاران که نیاید



مبارز جانباخته؛ مرضیه احمدی اسکوئی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر