۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

فرشتگان صورت سوخته





-->
از پول ساخت آن ضریح مطلا
با صفرهای بی شمارش
به قدر خرید یک بخاری کوچک
برای مدرسه ای خرج می کردید
تا اکنون
در غم زنده ماندن کودکانی که صورتهاشان زنده زنده در آتش سوخت
از سینه و چشمان مادران
به جای شیر و اشک
خون فواره نکشد
و بغض آینه ها
از شرم انعکاس زیبایی
در گلوی حقیقت نخشکد

ای کاش چهارچوب تهی همه ی قاب ها را
با شعر و موسیقی می انباشتند
تا قاب عکس ها همچون بکارت ابدی درد
عروس هر شب حجله های کودکی نباشند

کاش حکومت
از پول ساخت آن ضریح مطلا
با صفرهای بی شمارش
به قدر خرید یک بخاری کوچک
به کودکان کشور خودش کمک می کرد
تا اکنون
تمام چاه های نفت ما
و شش گوشه ی طلا و نقره ی آنها
برای التیام فرشتگان صورت سوخته
حقیر و نفرت انگیز نباشد

کاش حکومت
از پول ساخت آن ضریح مطلا
با صفرهای بی شمارش
به قدر خرید یک بخاری کوچک
به کودکان زنده ی کشور خودش کمک می کرد
تا جانشینان خدا در زمین
ناتوان از معجزه ای کوچک
مجبور نباشند به شعور ما تف بیاندازند
که «خواست خدا بود.»











طنز تلخ: عکسها از خبرگزاری وابسته به دولت
-->

۵ نظر:

  1. روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم....

    پاسخحذف
  2. حافظه ی تاریخی دولتمردان ما ضعیف شده!
    دادن امتیاز و تن دادن به استعمار از دوره ی شاه طهماسب و نادر شاه بوده و هست! امتیاز دادن به کشورهای همسایه و قدرتمند و فراموش کردن همسایه های دیوار به دیوار کوچک و بزرگ!سوختن فرشتگان کوچک در آتش امتیازات خارجی فراوان! تاریخ هرگز ورق نخورده و همچنان تکرار میشود استعمار هرگز پایان نیافته

    پاسخحذف
  3. نشستم به صد چرا و افسوس کاشکی
    یک بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
    چراغ افتاد تو کلاس و گـــر گرفت
    آتشی که پوست بچه هارو مثل گرگ گرفت
    چشام خشک شد یکم بهم اشک بده
    این زن این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
    کودکی مرد، در راه کلاسی که
    سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه

    پاسخحذف
  4. نشستم به صد چرا و افسوس کاشکی
    یک بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
    چراغ افتاد تو کلاس و گـــر گرفت
    آتشی که پوست بچه هارو مثل گرگ گرفت
    چشام خشک شد یکم بهم اشک بده
    این زن این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
    کودکی مرد، در راه کلاسی که
    سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه

    پاسخحذف