۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

فال من

.
کریهترین موجود روی زمین را به زیبایش میدهم سوگند

که تو را به خدایت بخر فقط یک فال از من
مادری را به جان فرزندش که گرسنه ام
از دنیا فقط می خواهم یک تکه نان و بس
نگاهی خریدار و سمج
مردکی می خرد همه فال ها را یکجا به همراه صاحب فال و تن
چه معامله ای گندیده ایست !
بوی تلخ مرد ! درد من !
صدای سخته شکست من !
صبح باز هم با صدای بلند و چشمان پر شک
داد می زنم : فال می فروشم فال !
حراج کرده ام تن

«روژین محمدی»

۱ نظر: