۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

چه کس می گوید در هر صف بستنی حق و باطلی است؟


قهرمانان پوشالی در محکمه ی ستم یک به یک توبه کردند

و هورّای شما در مدح بریدگان چنان به آسمان رفت

که صدای زجه ی دختران و پسرانی که حریصانه بر بکارتشان تاختند در میان عربده های تعصب گم شد

ننگ بر آنان که درجنگ با ستم

هنوز در کوچه پس کوچه های نام و آوازه سرگردانند

و بالا رفتن بیرق هاشان را بر بالا کشیدن آزادگان از قعر قبرهای بی نام و نشان برتری می دهند

نفرین دوزخیان زمین بر آنان که ما و شمایشان

تا بطریهای آب و رحمهای پاره کشیده است

و جسدهای کبود و پاره پاره ی قهرمانان گمنام را بر سر نیزه های افتخار به نمایش گذاشته اند

اگر حق و تقدس سپاهیان خدا در زمین

فرو رفتن آلتهای جهالت و پستی در بدنهای پاک است

همان به که دانه های تسبیح شما در کاسه سر ما فرو رود

و دستان آزاد ما به جای گدایی آزادی از آسمان، سرود ویرانی بخواند

چه کسی می گوید در هر صف بستنی حق و باطلی است؟

اگر دستاویز سپاهیان دورغ

دزدین جسدها و پوشاندن زخمها با سجاده های فریب است

بگذار تا خون سرخ ما همچون چشمه ای از زخمهامان بجوشد

و جسدهای نیمه جان ما در آتش دژخیمان سوزانده شود

که نه ننگ با رنگ رفتنی است

و نه خاکستر ما بر سرِ نیزه ها ماندنی

بگذار کلام ما زخمی باشد بر وجدان خفته ی شما

بگذار چشمان ما چخماخی باشد بر باروت خشم و جنون

بگذار گلوی ما فریادی باشد در گوش ظلم و دروغ

که ستاندن جان شاه بی ستاندن جان فریبکاران شدنی نیست.



«در اوج خنده ی مستانه ی آنانکه به نام مردم در مقابل مردم ایستادند»

۱ نظر:

  1. تنها کسی که این وسط حرف حق میزنه تویی
    بقیه چشمهاشونو بستن و اسطوره میسازن
    به حماقت خودشون خو کرده اند

    پاسخحذف