رئیس دولت ما «مشروب نمی خورد.»
رئیس دولت ما «دود نمی کشد.»
رئیس دولت ما صورتش را اصلاح نمی کند.
رئیس دولت ما «در خانه ی حقیری اقامت دارد.»
رئیس دولت ما حتی به جای کت و شلوار اتو کشیده توی تابستان کاپشن می پوشد.
«ولی بیچارگان حتی خانه ی حقیری هم ندارند»
گرسنگان هر روز گرسنه تر می شوند
و چرندیات آقای رئیس، بهانه ای شده که آقایان روئسای دیگر
جنگ و غارت راه بیاندازند.
کاش رئیس دولت ما مشروب می خورد.
کاش رئیس دولت ما بنگی بود.
کاش رئیس دولت ما صورتش را هفت تیغ می کرد.
کاش شیک می پوشید و به جای سرکشی به محله های فقیر نشین،
از شیشه های بلند ترین برج شهر قلمرواش را می پائید
اما همه می گفتند:
«حتی یک نفر فقیر میان مردم نیست.»
*******
پی نوشت: فرض نویسنده این است که خواننده منظور از قرار دادن عبارات در «» را می دانند!