۱۳۸۴ دی ۲, جمعه

متن سرود باد و توفان

باد و توفان یا کوهپایه یا جنگل‌کاران، نام یکی از سرودهای انقلابی ایران است که در دوران انقلاب ۵۷ در آلبومی بنام «شراره‌های آفتاب» توسط سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران منتشر و از معروفیت فراوانی برخوردار شد. متن این ترانه توسط شاعر تیرباران شده سعید سلطانپور سروده شده و با صدای داوود شراره‌ها خوانده شده ‌است. موسیقی این ترانه را مهرداد موجی(مهرداد برآن) ساخته و تنظیم کرده ‌است. صدای خواننده را گروه کر دانشجویان واشینگتن همراهی می‌کند.

باد و توفان گر کند غوغا بر پا
برف و بوران گر بتوفد در شب‌ها
بانگ تندر گر خروشد در دریا
شب زند گر خیمه‌ها بر جنگل‌ها
کوه سرکش سر بساید آسمان را، همه جا
(سر فرازد پابرجا، بنگرد بر دریاها)۲
می‌خروشد ز دل ابر سیاه
می‌شکوفد گل خون همه‌جا
سوز پنهان عاشقان دلیر
(سر کشد از دل تیر دل تیر دل تیر)۲
زندگی می‌شکفد پر غوغا، در دل سبز همه جنگل‌ها
می‌دود با گل خون در دل شب
(می‌درخشد از افق‌های خاور)۲
(کوهپایه خون ما در هر جام لالهٔ سرخ
بر فروزد آتش‌ها سر کشاند از سنگرها)۲

۱۳۸۴ مهر ۲۳, شنبه

lenin



A1s lenin ging, wer es
A1s ob der bamu zu den B1ättern sagts:
Ich gehe
.

۱۳۸۴ مهر ۸, جمعه

شطحیات 6


هشت مهر هزار و سیصد و چند
ساعت یک و چهل و چهار دقیقه
قاعدتا شعر
باید که کلام فاخری باشد
یا چیزی که نمی دانم چه چیزی
پس چرا این نوشته
به گزارش یک عملیات شباهت دارد؟
اینتر بزن و برو
کون دق همه دنیا
از فخر تا فاخرش
گور پدر همه زیبایی ها
یا هر چیزی که نمی دانم چیست

کاش استالین
تنهایی بود از جنس ما
و ایمان داشت که هر جنگی را باید یک تنه برد
آنوقت شاید
دل نمی بست به رقیب

کاش استالین قانع نمی شد به برلین
تا فرانسه می رفت
و همه را از آنجا
_ از نرماندی _
به دریا می ریخت.

لعنت به همه فرانسوی ها!

۱۳۸۴ شهریور ۱۸, جمعه

شطحیات 4


بالاخره اسمم را صدا زد

و من در نیکوتین و موسیقی غرق شدم

یونیفرمت را بپوش پلیس...


یونیفرمت را بپوش پلیس

خجالت نکش

تو در ایران هستی

آدمفروشی و شکنجه و اعدام

_ اگر قربانی، من نباشم

مگر اتفاق مهمی است؟

دنیا سوار بر مَرکب جهالت هنوز چهار نعل می تازد

باور نمی کنی؟

پینوشه مرد

و کسانی بودند که برایش گریه کردند

به خاطر نجات آنها از شر کمونیزم!

تو اصلا می فهمی این را؟

به دستهای قطع شده ی ویکتور خارا قسم می خورم

برایش گریه کردند.

تو که پینوشه نیستی

فقط مزدوری

پس خجالت نکش پلیس

یونیفرمت را بپوش

***

کسی اینجا

به 209 فکر نمی کند

کسی اینجا

به 305 فکر نمی کند

اینجا دغدغه ی اصلی مردم این است

که قهرمان سریال کره ای

زن گمشده اش را پیدا می کند یا نه

پس نگران نباش پلیس

یونیفرمت را بپوش

۱۳۸۴ شهریور ۱۶, چهارشنبه

شطحیات 3


اسمت را صدا می کنم
برایم یک علامت سوال می فرستی
مثل تکه استخوانی
که جلوی سگی بیاندازند


۱۳۸۴ شهریور ۱۰, پنجشنبه

شعر



سوگندم را می شکنم
می خواهم دوباره شعری بگویم
افسوس که هر کلمه، دشنامی است
هر عبارت، زخمی...

یک دنبا حرف در گلویم تلنبار شده است
اما دستم به کاغذ که می‌رسد، می خشکد
قلم سکته می‌کند
بین زمین و هوا می ماند
_ساعتها_
عاقبت دفترم را می بندم
خودکارم سقوط می کند
قلبم تیر می کشد

سیرن‌های وجودم، مدتهاست که پوسیده‌اند.

۱۳۸۳ دی ۱۳, یکشنبه

عشق و عادت


کسی را که دوست داری

هرگز دوستت ندارد

کسی دوستت دارد

که هرگز دوستش نداشته ای

اینها مهم نیست

من به کسی عادت کرده ام

به راه رفتنش

حرف زدنش

قهر کردنش

بی احساسیش

به بودنش

همه ی آنها رفتند

آنها که دوستشان داشتم

آنها که دوستم داشتند

همه رفتند

یکی یکی و با هم

من به هیچ کدامشان فکر نمی کنم

اما یک نفر راحتم نمی گذارد

من به او عادت کرده بودم