۱۳۸۳ آبان ۱۹, سه‌شنبه

راز نقطه‌های گم شده


عادت نداری به دکمه اسپیس
_این درازِ بی قواره‌ی بی مصرف
این فاصله افکنِ پر هیاهو _
عادت تو، چیز دیگریست
مثل یک بازی قدیمی
بین هر کلمه، هر خط
بی دلیل، با دلیل
انگشت‌ات را فشار می‌دهی
و تایپ می‌کنی:
«...»، «........»، «... ..........» و ...

آن شب را یادت هست؟
نقطه‌هایت گم می‌شد در دنیای مجازی
از من پرسیدی:
«کجا میرن پس این نقطه‌های من؟»
من خندیدم
تو
خنده‌هایم را ندیدی
در این دو دنیا همیشه یک چیز غایب است:
واقعیتی که من پنهان می کنم
غیر ممکنی که تو پنهانش نمی کنی!


حرفها را بالاخره باید زد
دزد نقطه هایت من هستم
راست می‌گفت ویتگنشتاینِ غمگین
راست می‌گفت نیچه‌ی دیوانه
شانه‌هایم به دیوار سرد و سر به فلک کشیده‌ی زبان می‌سابد
اما دنیای فلسفه، مارکس و انگلس هم دارد
لنین هم دارد
و من یک مارکسیست-لنینیست‌ام
انقلاب کرده‌ام علیه انباشت نقطه‌ها
این دیکتاتوری پرولتاریاست
حالا ابزارت مال من هم هست
با نقطه‌های خودت برایت نامه می‌نویسم:

«.... ......
... ...... ..... ... ... .
... .... ..... ... ... . ..... .... ... .
.... ....، .. .. .... .... .
.. .... ... ... ... .. ... .. ...

.... ..»